90/9/10
12:16 ص
[اسپرینگ رایس در 35 سالگی]
پس از مرگ ناصرالدین شاه ضعیف ترین و منفعلترین فرزند وی یعنی مظفرالدین میرزا به سلطنت رسید. هر چند دو برادر گردن کلفت تر چون ظلالسلطان و کامران میرزا نایب السلطنه در کمین مقام سلطنت بودند.
حال چرا مظفرالدین میرزا، شاه شد و آن دو نشدند؟ اول اینکه نصیب بد ظلالسلطان این بود که از مادری غیر قجری به دنیا آمده بود و طبق سنن نمیتوانست شاه شود. و کامران میرزا نیز هر چند عزیز ناصرالدین شاه بود ولی کوچک تر از مظفرالدین میرزا بود و نمیتوانست جای برادر بزرگتر بنشیند.
سالهای طولانی اقامت مظفرالدین میرزا در تبریز با مرگ پدر به پایان رسید. سیاست روسها هم بر این بود که فردی ضعیف از این خاندان بر اریکه سلطنت بنشیند تا قدرت آنان در سیاست داخلی و خارجی ایران کم نشود. و با توجه به قراردادهای استعماری گلستان و ترکمانچای دستشان در این امر هم کاملاً باز بود.
رقیب آنان انگلیسیها بر خلاف روسها در این ایام نفوذشان کم شده بود. تنها دلخوشی آنان نفوذ برخی از شاهزادگان مهم قاجاری در دستگاه اجرایی و روابط صمیمانه آنان با دولت فخیمه بود. شاهزاد? قوی شوکتی چون ظلالسلطان که دست نفوذ آنان را در نیمه جنوبی کشور باز گذاشته بود از جمله آنان به حساب میآمد. در این زمان که به نظر میآمد کفه ترازو به طرف روسها میچربد ارتباط با شخصی چون ظلالسلطان در نوع خود غنیمتی بود.
نوع رفاقت سرسیسیل اسپرنیگ رایس دبیر دوم وسپس کاردار انگلیس در تهران با وی از همین قماش بود. رایس در دستگاه دیپلماسی انگلیس صاحب نظر و صاحب نفوذ بود. وی فرزند چارلز اسپرینگ رایس مدیر کل وزارت خارجه انگلیس و نو? توماس اسپرینگ رایس وزیر دارایی بریتانیا در دولت لرد ملبون است. وی در دور? دبیرستان همدور? مهم ترین افرادی شد که بعدها نقش عمدهای در سیاست دولت ایران داشتند؛ جرج کرزن و آرتور هاردینگ. کرزن وزیر خارجه و هاردینگ و خود رایس بعدها وزیر مختار انگلیس در ایران بودند. وی با ورود به وزارت خارجه در سمتهای مختلف به کشورهای آمریکا، ژاپن، آلمان، عثمانی و نهایتاً ایران مأمور شد. رایس در مأموریت اولش در ایران (1899ـ1901) سمت دبیر اولی و سپس کارداری یافت.
شروع نخستین دور? مأموریت رایس در ایران مصادف با دورانی بود که سه سال از سلطنت مظفرالدین شاه گذشته بود. دورهای که قحطی و فقر و فساد همه کشور را گرفته بود و کار اقتصاد و نبض آن به دست گروهی از بلژیکیان به سرکردگی نوز افتاده بود که مطیع بی چون و چرای روسها بودند. انگلیس به سبب درگیریهای خارجی فراوانش همچون مسئله بوئرها در افریقا و هزینههای فراوان آن نبرد سنگین توجه کمتری به منطق? ایران داشت. مسئلهای که حتی رایس را نیز نگران و ناخشنود کرده بود.
تنها کاری که از دست سفارت برمیآمد التجاء و اتکاء به دوستان ایرانیشان در هیئت حاکمه بود. هر چند نفوذ روسیه بسیار بالاتر از این اندک تحرکها بود ولی باز همین اندک نمایش قدرت سفارت انگلیس از بی کار نشستن بهتر بود. ظلالسلطان میتوانست یکی از آن افرادی باشد که با توجه به قدرتش میتوانست به نفع سیاستهای انگلیس توازن بین دو قدرت را افزایش دهد. نام? ارائه شده در این شماره بهارستان نامه دوستانهای است که اسپرینگ رایس ــ که در غیاب سفیر کبیر انگلیس یعنی سر مور تیمر دیوراند که به لندن رفته بود ــ به ظلالسلطان نوشته است. نامهای که سر تا پا کرنش و احترام به سبک ایرانی با لحنی انگلیسی است! برای به دست آوردن دل شاهزادهای خشن و دیکتاتور.
این نامه از آخرین نامههای رایس به ظلالسلطان قبل از عزیمتش به قاهره است. عزیمتی که پنج سال بعد به بازگشتی دیگر انجامید در کسوت سفیر مختار انگلیس در تهران. بازگشتی که مصادف شد با انقلاب مشروطه و کم شدن قدرت فائقه سیاسی روسیه در ایران و تعادل قوای بین دو قدرت روس و انگلیس.
نامه را با هم میخوانیم:
طهران دوازدهم ژانویه 1901 [20 رمضان 1318]
حضور مهر ظهور اقدس مبارک بندگان حضرت اشرف امجد اقدس اعظم ارفع والا روحنا فداه؛
بسیار متشکر و ممنون گردیدم از دستخط مرحمت آمیزی که به عنوان چاکر شرف صدور یافته بود. چقدر خوشحال میشدم اگر میتوانستم یک سفری به اصفهان بیایم ولی مدتی است که منتظر من هستند در قاهره و چنین مینماید که میبایست عذرخواهی نمایم زیرا به چنین فیضی نائل نخواهم شد و مدتی است که آرزو مینمایم که شخصاً شرفیاب حضور مبارک بشوم و اظهار چاکری خود را به یک شاهزاده بنمایم که تمام مردم از او حرف میزنند و اینقدر مرحمت و محبت در حق چاکر فرمودهاند. شاید این شاهزاده که هر حیثیت بزرگ و تواناست یک مسافرتی بفرمایند اگر بندگان حضرت اشرف والا روحنا فدا خیال مسافرت ندارند با کمال افتخار حاضرم که هر فرمایشی و عملی باشد از جانب ایشان چاکر بنمایم. دوست چاکر مسیو نلیدف نایب سفارتخانه دولت روسیه حالا به جنوب ایران مسافرت مینماید این شخص بسیار هوشیار شخصی است و پدرش عملهای بزرگ نمود در تاریخ اروپا. بی شک شرفیاب حضور اقدس مبارک گردیده است. معاملات حالیه میان دولت روس و انگلیس بسیار خوب و مهربان است و سببش این است که این دو دولت هر دو طالب صلح هستند و در شرایط پلتیک جدید یک خطری میانه این دو دولت از آسیا منحوس خواهد شد از برای هر دوشان عمل نظامی در روس مثل اینکه در هندوستان چندان با هم متفق نیستند ولی دوستی میانه دو سروران و پادشاهان این دو مملکت جلوگیری مینماید و به این سبب به مقصود اصلی نمیرسند نه به روزنامهها نه به قشون و نه به وکلای باغیرت به هیچکدام اعتقاد نبایست نمود فقط این دو دولت بزرگ صلح را طالب هستند و هردوشان میدانند نقطههای مخصوص کجاست و هیچ یک هم اشاره به این نقطهها نمینمایند. گره پلتیک جدید در عمل فینانس است و این عمل فینانس هم بسیار حساس است و احتمال دارد همین الان یک مطلبی بشود که نتیجههایش اهمیت انگیز باشد. مقصود این مطلب چاکر حالت حالیه دولت ایران است. خود بندگان حضرت اشرف والا روحنا فدا خوب میدانند نهایت عمل فینانس دولت ایران قرض که نموده بودند تمام شده است اگر هم چیزی مانده است بسیار کم باقی است یک بازدیدی نمودند از مخارج لازمه حکومت ایران و جمع مالیاتهای آن بعد از بازدید که نمودند دیدهاند که یک کسری دارد هر سال که مبلغ آن ... است از برای رفع این کسر بایست ولخرجیهایی که مینمایند نکنند (مثلاً یکی از خرجهای ولخرج کرایه و خوراک است) یا اینکه هر سال میبایست مبلغی بیفزایند بر مالیاتهای ایران.
مالیاتهای ایران را به آسانی میتوان زیاد کرد اگر در تحت قاعده و قانون صحیحی باشد آیا جرأت دارند که ابراز این مطلب لازمه را بکنند به حکومت فینانس داخله ایران. هر یک چیزی میگوید ولی چیزی که یقین است این است که نظم تازه حتماً داده خواهد شد یا بایست این کار را کرده یا اینکه به کلی مملکت خراب و ویران میشود یا اینکه دوباره باید از دولت روس قرض تازه کرد (و در این موقع قرض ثانوی ناممکن است) و دولت روس با این وضع حالیهاش نمیتواند به دولت ایران قرض بدهد مگر در شرایط بسیار سخت برای دولت ایران و آخر نتیجه این شرایط این است که آزادی ایران میرود و به دست دولت خارجی ایران میافتد. اگر در عمل فینانس حالیه دولت ایران تغییر ندهند خطر مخصوص است هم برای سلسله هم برای دولت ایران آیا میل دارند که این خطر رو بدهد آیا این مطالبات را میدانند آیا اولیای دولت حقیقتاً میل به این مطلب دارند هیچ نمیدانم. چاکر اولاً خاطر جمع هستم که این روی سال سؤالات بسیار سخت و عملهای بسیار سخت برای دولت ایران و برای طایفه که سلطنت مینمایند روی خواهد داد حال که مسیو نوز رئیس گمرکات است احتمال دارد کاری نماید که نتیجه خوب نبخشد. چنین مینماید که حالا تجار ایرانی بیشتر گمرک میدهند تا پیش، زیرا به هرجا بایست گمرک بدهند و راهداری هم در بنادر هم در داخله و از تجار فرنگی هم بسیار زیادتر پول گمرک میدهند زیرا تجار فرنگی در بنادر میدهند و یک راهداری حقیقتاً تمام مطالبات طرح غریب است و بایست کاری کرد ولی مسیو نوز خیال دارد و برای راهداری و غیره قرار تازه بگذارد و بعد از اینکه تجار ایرانی و فرنگی این مطلب را شنیدند واهمه خواهند نمود و یا احتمال شورش میرود که بمانند مثل دفعه اول ولی حتماً بایست کاری کرد و این کار را میبایست که اولیا دولت و ملت پرستان ایرانی بنمایند. مثل اینکه بندگان حضرت اشرف والا ارواحنا فداه میدانند من عرض مینمایم واضحاً اولیاء دولت اینجا بسیار بد هستند و بیکار اما خاطر جمع هستم که یک شخص ایرانی هست بسیار نامدار در ایران که فقط به این چیزها فکر میکند و بیشتر از اینها هم میداند و همیشه در فکر نام نیک سلسله و دولتش است. چند روز دیگر وزیر مختار ما به سوی ایران حرکت خواهد نمود وقتی که به طهران میرسد دستخط مبارک را به او خواهم داد. بعد از رسیدن او به طهران چاکر به قاهره میروم اما امیدوارم که این آخرین عریض? من نباشد و امیدوارم دوستی سابق را فراموش نخواهند فرمود. به هر کجا که باشم استدعا دارم مرا چاکر حقیقی خود بدانید.